سراب محبت
نويسندگان

دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌



موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 11:50 ] [ لیلا مجذوب ]

همیشه این واسم سوال بود که عشق چیه ؟

اما الان با تو به زیباترین جواب رسیده ام  . . .

  

سه نوع گل داریم : یکی تو خونه ، یکی تو گلخونه ، یکی داره اس ام اس میخونه  !

  

به سلام ها دل نمی بندم ، از خداحافظی ها غمگین نمی شوم

دیگر عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری و دوستی خورشید و ماه  . . .

بقیه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, ] [ 17:5 ] [ لیلا مجذوب ]

سلام .اميدوارم هر کي داره اين متنو ميخونه به هيچ وجه به دردي که دارم و دچارشم مبتلا نشه نميدونم تا حالا بهت خيانت شده يا نه....اما از خدا مي خوام که گير رفيق نا رفيق نيوفتي ...سخته ...به خدا سخته...نميشه تحمل کرد....الان تقريبا 6 ماه از جدايي منو زهرا ميگذره اماهنوز نتونستم فراموشش کنم...الان که دارم خاطراتمو تايپ ميکنم قلبم خيلي تند ميزنه ...زهرا رضات ديگه چيزي ازش نمونده ...وقتي بهت فکر ميکنم تموم بدنم از شدت استرس گرم ميشه....دوست دارم...ميخوام گريه کنم اما ديگه اشکي تو چشام نمونده ...زهرا يادت مياد اوايل دوستيمون بهم  نامه ميداديم؟تو يکي از نامه هات نوشته بودي
  (رضا جان هنوز باهات زياد اشنا نشدم ولي اگه راستشو بخواي نميدونم ولي دارم احساس ميکنم دارم بهت وابسته ميشم ...رضا جونم يه وقت ترکم نکني!!!!عزيزم اگه دوسم نداري بگو نميخوام وابستم کني که بعدش جداييت برام سخت باشه...)
  وقتي اين نامه رو ميخونم ..احساس ميکنم که اين روز هاي خوب چقدر زود گذشت..خيلي زود..چي بگم..زهرا تو نامه نوشته بودي دارم بهت وابسته ميشم!اره عزيزم اين دوستي براي شما فقط يه وابستگي بود اما رضات همه چيشو به پات ريخت...از بس براي فراموشيت مسکن خوردم که ديگه مسکن ها هم برام دردمند شدن.خيلي گناه دارم...
  زهرا ديدار اخرمونو يادت مياد؟يادت مياد  با هم قرار گذاشتيم تو پارک شهر گرگان که  ساعت و حلقه روز تولدم که بهم داده بودي رو بهت پس بدم؟دمه پارک ساعت 6..طبق معمول هميشه ازت زودتر رسيدم..ديدم داري از دور مياي...با هر قدمي که به سمت من برميداشتي بدنم داغ تر ميشد.نزديکتر شدي...خيلي استرس داشتم...اونقدر که ميخواستم گريه کنم...واي خداي من زهرام داره ترکم ميکنه...کاش سرنوشتمون اين نبود...ديدم سرعتت کم شد و سر جات وايسادي...چشم تو چشم به هم خيره شديم.ياد نگاه اولمون افتادم..اومد سمتم...سلام.جواب دادم سلام.چشاش قرمز بود .ازش پرسيدم چشات چرا قرمزه؟گفت گريه کردم.خنديدم...با خندم صداش رفت بالا گفت چرا ميخندي؟جواب دادم اين همه تو به من خنديدي يه بارم من به تو ميخندم...زهرا چطور اخه دلت اومد؟چرا بهم خيانت کردي؟يعني اين 2 سالي رو که با من دوست بودي عين 2 سالشو با اقا نويدت هم دوست بودي؟ديدم سرشو گذاشت پايين .ادامه دادم...اخه چطور تونستي زهرا؟يعني تموم اون حرف ها بي ارزش بود ؟چطور تونستي هم به من ابراز علاقه کني هم به اون..چطور تونستي باهاش بري خونه خالي؟!!!با اين حرفم سر جاش وايساد و يه سيلي محکم زد تو گوشم...سر جام وايستادم.گفتم حقيقت تلخه زهرا جان..گفت خفه شو تو چي ميدوني احمق!از کجا ميدوني !کي بهت گفته! هر کي گفته گوه خورده...نگاش کردم.دستمو گذاشتم تو دستش با صداي اروم گفتم واسه هردومون متاسفم.ساعت حلقه رو از جيبم در اوردم گذاشتم تو دستاش گفتم بده به اون کسي که واقعا دوسش داري و دوست داشتنت دروغ نيست.با اين حرفم تعادلشو از دست داد و حلقه ساعتو پرت کرد تو خيابونو زد زير گريه.نمي تونست راه بره پاهاش سست شده بود ...دستمالمو از جيبم در اوردم دادم بهش ازش خواستم بريم تو پارک بشينيم.بهم گفت خيلي پستي !! اروم سرمو برگردوندم...گونه هاش پر اشک بود دستمو گذاشتم رو گونه هاشو اشکاشو پاک کردم.گفتم هيچ فکر نميکردم عاقبتمون اين بشه.زهرا خودت ميدوني جدايي تو برام سخته ..اما من نميتونم با يکي دوست باشم که در همون لحظه با چند نفر ديگه هم باشه.تو بهم خيانت کردي راستي زهرا يه سوال ميپرسم راستشو بگو چرا بهم خيانت کردي؟سرشو گذاشت پايين گفت بچه بودم منو ببخش و اروم دستمو گذاشت تو دستاشو بوسيد.دستمو محکم کشيدمو داد زدم ..پس خونه رفتنت چي بود! ها زود باش جوابمو بده !خجالت نميکشي؟بهم ميگي منو ببخش ؟واقعا که...گفت مقصر خودت بودي اقا رضا!!تومواظبم نبودي اين توئي که بايد خودتو سرزنش کني ...تو به نيازام اصلا توجهي نکردي...با اين حرفش از سر جام بلند شدمو با صداي اروم گفتم...يعني زهرا نيازت با خونه رفتن و سوار ماشين شدن رفع ميشد؟زهرا خودت ميدوني که من به خاطر اين چيزا دوست نداشتم من خودتو بخاطر خودت ميخواستم خودتم اينو ميدوني ..زهرا اين همه با هم دوست بوديم شده يه بار دستاتو بگيرم شده کاري بکنم که بعدش فکر کني واسه هوس ميخواستمت؟نه زهرا خانوم ديگه بسمه..فقط اينو بدون نمي بخشمت..از صندلی بلند شدم و بدون خداحافظی رفتم...چند قدم که برداشتم گفت دیگه بهت زنگ نمیزنم اگه بری به خدا فراموشت میکنم...اگه یه قدم دیگه برداری دیگه هر چی بینمون بود تمومه...با این حرفش سر جام واستادم.دیگه نتونستم جلواشکامو بگیرم برگشتم و رو صندلی نشستم...یه حسی اون لحظه داشتم ...نه میتونستم ازش جدا بشم و نه میتونستم باهاش بمونم.نمیدونم چه حسی بود ...سر 2 راهی عجیبی قرار گرفته بودم...دلم می گفت ببخشش اما وجدانم میگفت ترکش کن و ازش دور شو این ادم لیاقت دوست داشتنت رو نداره...درسته الان پشیمونه اما ادم خیانت کار همیشه خیانت کار میمونه و این اخلاقشو نمیتونه ترک کنه ...اما وقتی گذشته جلو چشام میومد نمیتونستم این کارو بکنم...کنارم بود اما از نگاهامون معلوم بود که خیلی از هم دور شدیم...5 دقیقه ای سکوت بینمون حاکم بود.نگاش کردم...سرش پایین بود..با دستم اروم سرشو به سمت خودم برگردوندم...به هم خیره شدیم...چشم تو چشم...از خودم پرسیدم ...رضا این نگاه همون نگاهیه که واسه دوباره دیدنش سر کله میشکوندی ولی الان چیزی به جز نفرت درون نگامون موج نمیزنه.هر دو مون سکوت کرده بودیم..چیزی نداشتیم بهم بگیم.اروم گفتم...از دیشب تا حالا کلی حرف اماده کرده بودم که بزنم اما حالا همشو فراموش کردم.در همین لحظه دیدم یکی از پشت دستامو گرفته...وقتی برگشتم دیدم گشت نیروی انتظامی تو پارک ریخته و هر چی دختر پسرنو دارن جمع میکنن.سربازه با صدای بلند گفت:چه نسبتی باهات داره؟منم به دروغ گفتم دختر خالمه...اومدیم پارک که با هم کتاب بخونیم...خندیدو گفت اره جون عمت...منو زهرارو به فااصله چند متر از هم جدا کرد و با صدای اروم گفت:چند تا عمه داری ؟منم که نمیدونستم چی بگم گفتم 2 تا...همین سوالو از زهرا پرسید و زهرا گفت 4 تا...این جا بود که دروغم لو رفت...تا برگشتم دیدم یه سیلی محکم زد تو گوشم...سرم صوت کشید...سربازه با صدای بلند به زهرا گفت :برو گمشو خونتون...منم اعصابم ریخت بهم گفتم این چه طرز حرف زدنه ..یهو یقمو کشید به طوری که 2 تا از دکمه های پیراهنم پاره شد.گفتم مگه دزد گرفتی؟گفت :خفه شو اشغال.بیسیم زد که ون بیاد تا منو ببرن کلانتری...زهرا  اروم اروم داشت میرفت...وقتی برگشت که منو نگاه کنه من زیر لب گفتم واسه همیشه خداحافظ ...اونم که انگاری متوجه حرفم شده بود از کیفش تموم گل هایی که سر هر قرارمون بهش میدادمو ریخت روی زمین و برام دست تکون داد.چشام سیاهی میرفت.حس بدی داشتم...نمیتونستم نفس بکشم...دست کردم تو جیبم اما از بس فکرم مشغول بود فراموش کرده بودم که اسپره اسم واسه تنگی نفسمو با خودم بیارم.سرم گیج میرفت..داشتم بالا میاوردم.افتادم رو زمین ...سربازه ترسیده بود فکر کرد به خاطره سیلی بود که منو زده...فوری ماشین خبر کرد...که بعدش از هوش رفتم...و وقتی بهوش امدم دیدم بهم سرم وصل کردن و تو بیمارستان پنجم اذرم.دیگه نه از زهرا خبری شد و نه ازتماساش.امروز 2/3/89 و تقریبا 6 ماهه از دوستیمون میگذره ولی حتی یه اس ام اس هم دیگه بعدش بهم ندادیم...این بود قصه جدایی من از زهرا...من یه زخم خورده از عادت امروزه مردم به نام خیانتم...


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, ] [ 19:33 ] [ لیلا مجذوب ]

عروس عادی : با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)

 

عروس لوس: بع..........له... (عروسهای لوس رو باید فقط سپرد به داماد و ..........)
 
عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن ... !)
 
عروس خارج رفته: " با پرمیشن از گریت ترهای  فامیل ... آو یس (این هم باید به سرنوشت عروس لوس برسه تا شاید آدم بشه)
 
عروس خجالتی: اوهوم
 
عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره.... 
( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)
 
عروس رشتی: اووو اگر اهالی محل موافقند بنده مخالفتی ندارم
 
عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری میپذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش( تو که مادر منو **** این ستاره ها یه حرف بدی بود که داماد به عروس زده بود ما هم سانسورش کردیم)
 
عروس داش مشتی: با اجزه بروبچس مُجلی نیست من که پایه ام ... (با عرض تشکر از داش اسی عزیز)
 
عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین ... اعوذ با... منم شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر .... ( و در آخر ) نعم (دلم به حال داماد مفلوکِ خاک بر سر میسوزه که احتمالا توی حجله عروس خانوم یه دور براش مفاتیح رو ختم میکنه تا بعد ... استغفر ا...)
 
عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال میپرسن ! ... یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین ...
(اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو سرشون و بهشون گفت همینه که هست میخوای بخواه نمیخوای هم  ...  لقت)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, ] [ 13:15 ] [ لیلا مجذوب ]

 
گفتی اهل آسمونی ولی من اهل زمینم
 

 
گفتی فاصله زیاده بین تو تا سرزمینم
 

 
گفتی قلب عاشق من مث انگشتر سادس
 

 
گفتی از وقتی رسیدی اومدی شدی نگینم
 

 
من دیوونه اسیرت شدم و تو هم نوشتی
 

 
بر سر عهدم می مونم تا همیشه نازنینم
 

 
حالا میگذره از اون روز جای ما انگار عوض شد
 

 
تو یه جور دیگه هستی ولی من بازم همینم
 

 
تو توی چشات چی داری که حالا من آرزومه
 

 
واسه یه لحظه حتی بیام و پیشت بشینم
 

 
گل سرخ دم دستت دریغ از یه شاخه چیدن
 

 
من باید از دور بیامو واسه ی تو گل بچینم
 

 
من به اون نقطه رسیدم که اگه حتی نباشی
 

 
همیشه بودی و هستی انتخاب آخرینم
 

 
انگار از دست من و دل باز تو رنجیدی عزیزم

***حاضرم بمیرم اما اخمای تو رو نبینم **


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, ] [ 13:7 ] [ لیلا مجذوب ]

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اولتصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, ] [ 13:41 ] [ لیلا مجذوب ]

سلام به همه دوستان گلم

پیشاپیش تولد خودم رو به خودم تبریک میگویم

تولدم روز1377/3/10میباشد

هر کسی دوست دارد تاریخ تولدش را در قسمت نظرات بگذارد

تا اون روز بیام و تو وبلاگش بهش تبریک بگم

تولدت مبارک لیلا(خودم)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, ] [ 20:47 ] [ لیلا مجذوب ]

لطفا تا آخرشو بخوانید تا متوجه عشق پسر به دختر مورد علاقه اش شوید.


1- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم

2- دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو

3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم

4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و

5- این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید

6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که

7- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما

8- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و

9- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم

10- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این وضع

11- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را

12- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم

13- خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که

14- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش

15- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر

16- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که

17- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش

18- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین

19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه

20- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که

21- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم .

 

 

و در آخر اگر میخواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را بخوان!!!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, ] [ 17:37 ] [ لیلا مجذوب ]

اگر نسیمی شانه هایت را نوازش کرد بدان آن هوای دل من است که به یادت می وزد...


"مرسی عزیزم که همیشه برام یه تکیه گاهی"


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, ] [ 8:45 ] [ لیلا مجذوب ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 233
بازدید هفته : 279
بازدید ماه : 386
بازدید کل : 97247
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 163
تعداد آنلاین : 1